سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یعنی ... - دیوان دل
از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]
نویسنده : دیوان دل:: 84/1/7:: 11:57 صبح

خوب تعریف نکردم . قافیش هم مناسب نیست ... شرمنده !!!

 

عشق سرآغاز کار، یک دل و صد شانه بار

     عشوه پرناز یار، صدای لرزش تار

 یعنی کشیدن ناز، قدم به راه دراز     

     در ره عاشق کشان، هم دل و هم جان بباز

 یعنی که گویی به خلق، آدمیان انا الحق

     گرچه به قوم ددان، گویی بر سر دار

 یعنی که در جنگ و رزم، بر دل شمشیر و خصم

     بتاز و خندان برقص، در دل این کارزار

 یعنی که فریاد زن، مست می او منم

     از ته دل داد زن، این منم عاشق به یار

 بُکُش این تن من، مهتر دلهای سخت

     که شمشیر زهر تو، بر گل قلبم چو خار

 با دل سُرخم شدم، اشرف مخلوق او

     ورنه چو ارتش تو، تا ابدم تار و مار

 آدمیان دلسنگ، هر ضربه شمشیر و چنگ

     به نام عشق و فرهنگ، می کندم ماندگار

 

 

سروده شده در :

(سه شنبه 2فروردین 84)

 


موضوعات یادداشت



55455:کل بازدید
50:بازدید امروز
موضوعات وبلاگ
حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم
یعنی ... - دیوان دل
جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان





لینک دوستان

اشتراک
 
آوای آشنا
بایگانی
تابستان 1384
بهار 1384
طراح قالب